در عرصه سیاسی و کلی یک کشور می تواند پیشرفته باشد اما قدرتمند نباشد مانند نروژ یا فنلاند . این کشورها از نظر شاخص های توسعه همچون امید به زندگی ، سطح آموزش همگانی و دانشگاهی ، بهداشت ، رفاه ، فناوری و دیگر فاکتورهای توسعه در سطح بسیار بالایی قرار دارند . اما در عرصه جهانی کشورهای قدرتمند و اثر گذاری شناخته نمی شوند . در حالت دیگر کشوری می تواند قدرتمند باشد اما پیشرفته نباشد مانند هندوستان . کشوری که به لحاظ شاخص های توسعه و پیشرفت علمی و انسانی در سطح پایینی قرار دارد . اما در معادلات جهانی کشوری توانمند به شمار میرود که قابلیت ها و اثرگذاریش رو به صعود است . این قدرت را می توان ناشی از وسعت و جمعیت زیاد که منجر به اقتصادی بزرگ و نیروی نظامی گسترده می شود دانست . کشورهایی هم هستند که نه پیشرفته اند و نه قدرتمند مانند زیمباوه یا بولیوی و بسیاری از کشورهای آفریقایی . می توان قدرت و توسعه را با هم داشت که البته کار بسیار دشواری ست . مثال این مورد می تواند آمریکا باشد ( البته قدرتی که در حال فروپاشی ست و البته دلایل منطقی و بنیادی برای این ادعا وجود دارد ) یا کشوری مثل چین که در حال حاضر به طور کامل به این شرایط دست نیافته اما با سرعت دارد به سوی قدرت و پیشرفت حرکت می کند . و دیگر کشورها که به طور نسبی درصدی از قدرت و پیشرفت را دارند . پس نباید دو مفهوم قدرت و پیشرفت را مترادف در نظر گرفت . هر چند که ارتباط تنگاتنگی با هم دارند . ما در ایران بزرگ هم باید پیشرفته ترین باشیم و هم قدرتمند ترین .

 

نویسنده محمد حباب